چون اساس زمانه گشت درست


عدل و ظلم اندر آن تعین جست

جذب و دفعی به روی کار آمد


چرخ و اجرام آشکار آمد

اختری راست و اختری کج رفت


و اختری مارپیچ و معوج رفت

بر سر بام لاجورد نگار


گرم جنبش شدند و گشت و گذار

آن که سیرش در استقامت بود


ماند باقی بر این سپهر کبود

وان که از عدل و راستی و نظام


بود بیرون ، دراوفتاد از بام

هرکه جز راستی نمود نماند


هرچه بیرون ز عدل بود نماند

از میان رفت ظالم و مظلوم


عدل و ترتیب ماند و نظم و رسوم

هم به روی زمین ز موجودات


مردم و جانور، جماد و نبات

عادل و ظالمند و شوم و سعید


زشت و زیبا و نامفید و مفید

آنچه بیرون ز نظم و قاعده است


گم شود کان تهی ز فایده است

آنچه را فایدت بود بسیار


او بگیرد به روزگار قرار

هرچه بیفایده است چون کف و دود


از جهان ناپدید گردد زود

هرکه از عقل دستیار گرفت


در صف راستان قرار گرفت

تهی از ظلم و جهل می گردد


زندگانیش سهل می گردد

ظلم جهل است و جهل تاریک است


راه این فرقه سخت باریک است